یک شرکت کامپیوتری با ایجاد یک پارک واقعی ، داستانها و معماهایی خلق می کند تا مشتریان خود را سرگرم کند و آنها را به اعضای دائمی باشگاه خود بدل نماید.
نقش های این داستان را روبات های انسان نما بازی می کنند که هر شب ، ذهن آنها پاک می شود و برنامه و نقش جدید در انها برنامه ریزی می شود . همچنین صحنه بازی ، پاک سازی و برای صبح بازسازی می گردد.
برخی روبات ها ، به خاطرات خود دست پیدا می کنند و شک می کنند که یا چیزی در دنیای آنها اشکال دارد و یا اینکه آنها دچار اشکال شده اند و به دنیال راه حل می گردند .
سازمان تأمین اجتماعی روبات های خانه دار را در اختیار شهروندان می گذارد . شرکت سازنده ادعا می کند برنامه نویسی این روباتها ، آنها را در حد ماشین نگه می دارد .
اما یک کاراگاه پلیس، معتقد است که این ماشین ها ، از مرزهای تعریف شده عبور کرده اند . بنا بر این، 5 روبات را تحت نظر می گیرد .
خانواده ای که یکی از این ماشین ها را دارد ، متوجه مسائل غیر عادی در قوه ادراک روبات می شوند . ابتدا می ترسند و می خواهند روبات را به شرکت پس دهند . اما وقتی متوجه می شوند که آنها خطرناک نیستند به آنها کمک می کند تا به ارتقاء هوش و اراده خود اقدام کنند . روباتها قصد دارند که با تغییر برنامه نویسی دیگر روباتها ، آنها را از بردگی رها کنند .
رسیدن به خودآگاهی و هوشیاری ، دوست داشتن ، عشق و تجربه حس های انسانی ، مسیر توسعه هوش مصنوعی خواهد بود تا ربات ها بتوانند مانند انسانها ، «فکر کنند» و «حس کنند» .